پست های ارسال شده در دی سال 1392

به این در و آن در می زنمیکی از این درهارو به آغوش تو باز شود شایدو سرانگشتانمتنت رانت به ... ادامه مطلب

شبانه روزی دایر استدر سرممیدان جنگدر دلمعزای کُشته ها

همین روزهازنی با صندل صورتی من توی آشپزخانه اتاعصاب مرا قدم خواهد زدو این بدتر از بمبارانِ هیروشیماست! و این بمباراناین ... ادامه مطلب

دلتنگی اگر واگیر داشتآنقدر می بوسیدمت...تا تو هم... ادامه مطلب

شبی کهزنی جدید سر بر بازوی توو خیالی کهنهسر بر سینه ی من... شبی که بهشت بازوانت را  ندارمکاکتوس ها را ... ادامه مطلب

شعرها هیچ خاصیتی ندارندمگر آنکهمن برای تو بنویسمتو از من دورتر شویو دیگرانی بخوانند وعاشق دیگران شوند! مرغ ِ شعرهابرای همسایه ... ادامه مطلب

زنده به گوریمرگی که من انتظارش را داشتم نبودمن قرار بود برای تو بمیرم!نه زیر بیل زدن های تو بر ... ادامه مطلب