پست های ارسال شده در مهر سال 1392

اگر قرار نیستدکمه هایش را باز کنی دیگربا پیراهنی که در خانه ات جا ماندهسفره رااجاق راکناره های سینک راتمیز ... ادامه مطلب

هنوزردِ رد شدنتمثل ردِ لاستیک های ماشین سنگینیبر آسفالتِ خیسدرد می کند...به شهرداری بگودوباره بسازد مرابه عوارضی بگوبه تو هشدار ... ادامه مطلب

پیراهن سفید گشاد...خوابگرد شده امکابینتِ لیوان ها را باز و بسته می کنمبه کدام نیمه ی پر نگاه کنم،؟وقتی همه اش خالی ... ادامه مطلب

تو هیچ مرگت نیست!من نیزولی این شعرهااین شعرهای زبان بسته ی لب گشودهبه وقتِ عشقاز عشق می میرند وبه روز ... ادامه مطلب

وقتی زن باشیو ندانی با سرریز ِ احساست چه کنی......احساس ِ زنی را دارمکه نوزادِ مُرده به دنیا آورده استو ... ادامه مطلب

ما زن هاچرخ و فلکی از چرا ها سواریمچرا رفت؟چرا آمد اصلا؟چرا؟چرا؟چرا نخندید!؟... یکی بیاید تکانمان بدهدبگوید پیاده شوید"نبودن"مهم تر از ... ادامه مطلب

بارانفیروزه ی انگشت های توستوقتی پاییزتمام ابرهایش رادر جیب های شهریورجا گذاشته باشد!

سرگردان در کمپ هاهر صبحبی سرزمین از خواب می پرم! پناهنده ی بازوانت شدنساده نیستوقتی در این سرگردانیکسی به زبانِ سعدی ... ادامه مطلب

و نمی پرسی حتی گاهی:هی فلانیهی تو که رادیوی عصرجغرافیای تنت رابحرانی گزارش می کند مدامچه می کنی راستی با ... ادامه مطلب

من همه ام باران استآنقدر که جهان را آب می بَردو تو را خواب بیدار شوسرزمینی برای باریدن ندارموقتی بازوانت رازنی ... ادامه مطلب